شکل جمع:
mewsجانورشناسی یاعو، مرغ نوروزی اروپایی، میومیوکردن، صدای گربه، پر ریختن، موی ریختن، عوض شدن، حبس کردن، در اصطبل نگهداری کردن، (در جمع) اصطبل
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A man who had been mewed up for years in a damp cell.
مردی که سالها در یک سلول مرطوب حبس شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mew» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mew