فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Backstop

ˈbækˌstɑːp ˈbækˌstɑːp

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

(ورزش - به‌ویژه بیس‌بال) دیوار بلند یا نرده‌ی پشت زمین (برای جلوگیری از فراروی توپ)

noun verb - transitive

کمک، پشتی، پشتیبان، حامی، عقب‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun verb - transitive

پشتی کردن، تقویت کردن، پشتیبانی کردن

Tanks were ready to backstop the infantry.

تانک‌ها آماده بودند که پیاده‌نظام را تقویت کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد backstop

  1. noun that which surrounds an enclosure
    Synonyms:
    barrier screen net milldam
  1. noun (baseball) the person who plays the position of catcher
    Synonyms:
    catcher

ارجاع به لغت backstop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backstop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/backstop

لغات نزدیک backstop

پیشنهاد بهبود معانی