۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Girdle

ˈɡɜrːdl ˈɡɜːdl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

کمربند، کمر، کرست، حلقه، احاطه کردن، حلقه‌ای بریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

pectoral girdle

کمربند سینه‌ای

pelvic girdle

کمربند لگنی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد girdle

  1. noun corset
    Synonyms:
    undergarment underwear belt band waistband sash

ارجاع به لغت girdle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «girdle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/girdle

لغات نزدیک girdle

پیشنهاد بهبود معانی