آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Girdle

ˈɡɜrːdl ˈɡɜːdl

معنی girdle | جمله با girdle

noun verb - transitive

کمربند، کمر، کرست، حلقه، احاطه کردن، حلقه‌ای بریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

pectoral girdle

کمربند سینه‌ای

pelvic girdle

کمربند لگنی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد girdle

  1. noun corset

ارجاع به لغت girdle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «girdle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/girdle

لغات نزدیک girdle

پیشنهاد بهبود معانی