امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Underwear

ˈʌndərwer ˈʌndəweə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
لباس زیر، زیرپوش، زیرجامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The color ran and made all my underwear pink.
- رنگ پخش شد و همه‌ی لباس زیرهایم را صورتی کرد.
- She changes her underwear every day.
- او هر روز زیرپوشش را عوض می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد underwear

  1. noun clothing worn under outerwear
    Synonyms:
    bikini boxers boxer shorts bra briefs BVDs corset drawers intimate things jockeys jockey shorts lingerie long johns panties shorts skivvies smallclothes underclothes underclothing undergarment underpants undershirt underthings undies

لغات هم‌خانواده underwear

  • verb - transitive
    wear

ارجاع به لغت underwear

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «underwear» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/underwear

لغات نزدیک underwear

پیشنهاد بهبود معانی