با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Bikini

bəˈkiːni bəˈkiːni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bikinis

معنی

noun countable B2
لباس شنای زنانه دوتکه، مایوی دوتکه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bikini

  1. noun A woman's very brief bathing suit
    Synonyms: two-piece

ارجاع به لغت bikini

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bikini» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bikini

لغات نزدیک bikini

پیشنهاد بهبود معانی