با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Undershirt

    ˈʌndərʃɜːrt ˈʌndəʃɜːt
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    undershirt, زیرپیراهنی، عرق‌گیر
    انگلیسی آمریکایی پوشاک زیرپیراهنی، عرق‌گیر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - He wore an undershirt under his dress to stay warm.
    - زیر لباسش زیرپیراهنی پوشیده بود تا گرم بماند.
    - The undershirt was made of soft cotton.
    - زیرپیراهنی از پنبه‌ی نرمی ساخته شده بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد undershirt

    1. noun A collarless men's undergarment for the upper part of the body
      Synonyms: shirt, t-shirt, knit shirt, turtleneck, pull-over, singlet, combination shirt, skivvy, vest (British), vest

    ارجاع به لغت undershirt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «undershirt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/undershirt

    لغات نزدیک undershirt

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند