فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bra

brɑː brɑː

شکل جمع:

bras

توضیحات:

bra شکل عامیانه‌ی لغت brassiere است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal B2

پوشاک سینه‌بند، سوتین، پستان‌بند

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

She prefers wearing a sports bra while exercising.

او ترجیح می‌دهد هنگام ورزش سوتین ورزشی بپوشد.

The bra comes in various sizes and colors.

این سینه‌بند در اندازه‌ها و رنگ‌های مختلف موجود است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bra

  1. noun an undergarment worn by women to support their breasts
    Synonyms:
    brassiere bandeau

ارجاع به لغت bra

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bra» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bra

لغات نزدیک bra

پیشنهاد بهبود معانی