با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sash

sæʃ sæʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sashes

معنی

  • noun verb - transitive
    عمامه، کمربند، حمایل نظامی و غیره، ارسی، قاب دور شیشه در یا پنجره که شامل میله‌های چوبی بین شیشه‌ها نیز است، پنجره، پنجره گلخانه، حمایل زدن، پنجره گذاردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sash

  1. noun A beltlike strip
    Synonyms: scarf, cummerbund
  2. noun A band of material around the waist that strengthens a skirt or trousers
    Synonyms: cincture, girdle, waistband, casement, band, belt, window sash, corset, cummerbund, frame, obi, ribbon, scarf, waistcloth

ارجاع به لغت sash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sash

لغات نزدیک sash

پیشنهاد بهبود معانی