با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sash

sæʃ sæʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sashes

معنی

noun verb - transitive
عمامه، کمربند، حمایل نظامی و غیره، ارسی، قاب دور شیشه در یا پنجره که شامل میله‌های چوبی بین شیشه‌ها نیز است، پنجره، پنجره گلخانه، حمایل زدن، پنجره گذاردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sash

  1. noun A beltlike strip
    Synonyms: scarf, cummerbund
  2. noun A band of material around the waist that strengthens a skirt or trousers
    Synonyms: cincture, girdle, waistband, casement, band, belt, window sash, corset, cummerbund, frame, obi, ribbon, scarf, waistcloth

ارجاع به لغت sash

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sash» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sash

لغات نزدیک sash

پیشنهاد بهبود معانی