با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cincture

ˈsɪŋkt͡ʃər ˈsɪŋkt͡ʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
کمربند، احاطه، حلقه، محوطه، احاطه کردن، کمر چیزی را بستن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cincture

  1. noun A band of material around the waist that strengthens a skirt or trousers
    Synonyms: girdle, band, belt, collar, encircle, enclosure, sash, circumambience, girth, waistband, surrounding, waistcloth, circumjacence
  2. verb To encircle with or as if with a band
    Synonyms: band, begird, belt, compass, encompass, engirdle, gird, girdle, girt, ring, engird

ارجاع به لغت cincture

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cincture» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cincture

لغات نزدیک cincture

پیشنهاد بهبود معانی