آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Gird

ɡɜːrd ɡɜːd

معنی gird | جمله با gird

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

ضربه شدید، اظهارنظر شدیدوتند، حلقه، کمربند بستن، بستن، احاطه کرده، محاصره کردن، نیرومندکردن، آماده کردن، محکم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

to gird oneself for a difficult task

برای انجام کاری دشوار کمر همت بستن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد gird

  1. verb make fun of

ارجاع به لغت gird

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gird» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gird

لغات نزدیک gird

پیشنهاد بهبود معانی