با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Flout

flaʊt flaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    دست انداختن، استهزا کردن، اهانت یا بی‌احترامی کردن، مسخره، توهین
    • - He flouted the conventions of his society.
    • - او رسوم اجتماع خود را زیرپا گذاشت.
    • - You can't flout the laws.
    • - شما نمی‌توانید قوانین را نادیده بگیرید.
    • - He flouted my advice.
    • - به پندهای من توجهی نکرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flout

  1. verb show contempt for
    Synonyms: affront, defy, deride, disregard, gibe, gird, insult, jeer, laugh at, mock, outrage, quip, repudiate, ridicule, scoff, scorn, slight, sneer, spurn, taunt, thumb nose at
    Antonyms: honor, respect

ارجاع به لغت flout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flout

لغات نزدیک flout

پیشنهاد بهبود معانی