گذشتهی ساده:
fortifiedشکل سوم:
fortifiedسومشخص مفرد:
fortifiesوجه وصفی حال:
fortifyingمستحکم کردن، توانمند کردن، قوی کردن، غنی کردن، دارای استحکامات کردن، تقویت کردن، نیرومند کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We fortified the cracked walls of the building with buttresses.
دیوارهای ترکخوردهی ساختمان را با پشتبند تقویت کردیم.
The boundary between the two countries was heavily fortified.
مرز بین دو کشور به شدت (از نظر نظامی) مستحکم شده بود.
to fortify one's arguments with statistics
استدلالهای خود را با آمار غنی کردن
fortified wine
شراب قویشده
fortified milk
شیر غنیشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fortify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fortify