امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fortify

ˈfɔːrt̬əfaɪ ˈfɔːtɪfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fortified
  • شکل سوم:

    fortified
  • سوم‌شخص مفرد:

    fortifies
  • وجه وصفی حال:

    fortifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مستحکم کردن، توانمند کردن، قوی کردن، غنی کردن، دارای استحکامات کردن، تقویت کردن، نیرومند کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We fortified the cracked walls of the building with buttresses.
- دیوارهای ترک‌خورده‌ی ساختمان را با پشت‌بند تقویت کردیم.
- The boundary between the two countries was heavily fortified.
- مرز بین دو کشور به شدت (از نظر نظامی) مستحکم شده بود.
- to fortify one's arguments with statistics
- استدلال‌های خود را با آمار غنی کردن
- fortified wine
- شراب قوی‌شده
- fortified milk
- شیر غنی‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fortify

  1. verb make strong and secure; add to
    Synonyms:
    brace build up bulwark buttress charge up consolidate embattle entrench garrison gird prepare prop protect punch up ready reinforce secure shore up soup up steel step up strengthen support
    Antonyms:
    decrease hurt injure weaken
  1. verb encourage, reassure
    Synonyms:
    arouse brace buck up build up cheer confirm embolden energize enliven hearten invigorate pour it on punch up rally refresh reinforce renew restore rouse stiffen stir strengthen sustain
    Antonyms:
    discourage dissuade weaken

ارجاع به لغت fortify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fortify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fortify

لغات نزدیک fortify

پیشنهاد بهبود معانی