گذشتهی ساده:
stiffenedشکل سوم:
stiffenedسومشخص مفرد:
stiffensوجه وصفی حال:
stiffeningسفت کردن، سخت کردن، شق کردن، سیخ کردن، خشک و مصنوعی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The enemy's resistance has stiffened.
مقاومت دشمن شدیدتر شده است.
Starch stiffens cloth.
آهار پارچه را سفت میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stiffen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stiffen