گذشتهی ساده:
crystallizedشکل سوم:
crystallizedسومشخص مفرد:
crystallizesوجه وصفی حال:
crystallizingشکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: crystallise
این لغت به شکل crystalize نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری crystallize رایج است.
متبلور شدن، بلوری شدن، کریستالیزه شدن
When the temperature goes down, water particles begin to crystallize.
حرارت که کم میشود ذرات آب شروع میکنند به بلورین شدن.
Sugar can crystallize if it’s not stored properly.
شکر اگر بهدرستی نگهداری نشود، میتواند کریستالیزه شود.
شکل دادن، جامعیت بخشیدن، قطعیت بخشیدن، ثابت شدن، شکل گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their customs crystallized into law.
رسوم آنها شکل قانون به خود گرفت.
After much reflection, his thoughts finally crystallized into a solid plan.
پساز تأمل زیاد، افکارش بالاخره به برنامهای منسجم تبدیل شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crystallize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crystallize