گذشتهی ساده:
solidifiedشکل سوم:
solidifiedسومشخص مفرد:
solidifiesوجه وصفی حال:
solidifyingجامد کردن، سفت کردن یا شدن، یکپارچه شدن، متبلورکردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The cement dried and solidified.
سیمان خشک و سخت شد.
solidifying one's knowledge
متبلور کردن علم خود
to solidify public opinion
افکار عمومی را یکپارچه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «solidify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/solidify