گذشتهی ساده:
thickenedشکل سوم:
thickenedسومشخص مفرد:
thickensوجه وصفی حال:
thickeningکلفت کردن، ستبر کردن، ضخیم کردن، پرپشت کردن، کلفتتر شدن، غلیظ شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
an exercise to thicken the neck
ورزش برای ستبر کردن گردن
She thickens milk by boiling it.
او با جوشاندن شیر را غلیظ میکند.
Gradually the mist thickened.
کمکم مه انبوهتر (غلیظتر) میشد.
Shouting had thickened their voices.
فریاد زدن باعث شده بود صدایشان بگیرد.
The plot thickens.
طرح داستان پیچیدهتر میشود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «thicken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thicken