فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ossify

ˈɑːsəfaɪ ˈɒsɪfaɪ

گذشته‌ی ساده:

ossified

شکل سوم:

ossified

سوم‌شخص مفرد:

ossifies

وجه وصفی حال:

ossifying

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive formal

(عرف، عادت، ارزش و ...) ثابت شدن یا کردن، تثبیت شدن یا کردن، سفت‌وسخت شدن، غیرقابل تغییر شدن

His mind has become ossified.

فکر او متحجر (غیرقابل تغییر) شده است.

As we grow older, our beliefs can ossify, preventing us from adapting to new information.

همان‌طور که ما بزرگ‌تر می‌شویم، باورهای ما می‌توانند تثبیت شوند و ما را از انطباق با معلومات جدید بازدارند.

verb - intransitive verb - transitive

پزشکی استخوانی شدن، سخت شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Some cartilages ossify with age.

برخی غضروف‌ها در اثر سن استخوانی می‌شوند.

Over time, the cartilage began to ossify in the growing child's skeleton.

با گذشت زمان، غضروف در اسکلت کودک درحال رشد شروع به استخوانی شدن کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ossify

  1. verb become hard from aging
    Synonyms:
    harden stiffen thicken solidify freeze congeal indurate petrify fossilize turn to bone
    Antonyms:
    soften melt

ارجاع به لغت ossify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ossify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ossify

لغات نزدیک ossify

پیشنهاد بهبود معانی