گذشتهی ساده:
softenedشکل سوم:
softenedسومشخص مفرد:
softensوجه وصفی حال:
softeningنرم کردن، ملایم کردن، آهستهترکردن، شیرین کردن، فرونشاندن، خوابانیدن، کاستن، از، کم کردن، نرم شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
lotions that soften dry skin
لوسیونهایی که پوست خشک را نرم میکنند
Heat softens iron.
حرارت آهن را نرم میکند.
They have softened their policy toward religious minorities.
آنها سیاست خود نسبت به اقلیتهای مذهبی را تعدیل کردهاند.
The wind was softening.
باد داشت ملایم میشد.
Oversupply has softened the price of crude oil.
تولید بیش از نیاز قیمت نفت خام را پایین آورده است.
Ease and luxury had softened them.
راحتی و تجمل آنان را کمطاقت کرده بود.
Their sufferings should soften the stoniest of hearts.
فلاکتهای آنها سنگدلترین اشخاص را هم سر رحم میآورد.
Before the attack, our bombers softened up the enemy's shore defenses.
پیش از حمله، بمبافکنهای ما مواضع ساحلی دشمن را کوبیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «soften» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/soften