امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Mellow

ˈmeloʊ ˈmeləʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mellowed
  • شکل سوم:

    mellowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    mellows
  • وجه وصفی حال:

    mellowing
  • شکل جمع:

    mellows
  • صفت تفضیلی:

    mellower
  • صفت عالی:

    mellowest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
رسیده، نرم، جا افتاده، دلپذیر، مهربان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a mellow peach
- هلوی رسیده و نرم
- a mellow Port
- شراب «پورت» کهنه و جاافتاده
- mellow music
- موسیقی ملایم و دلنواز
- the mellow tones of an old violin
- آهنگهای ملایم ویولن قدیمی
- a man of mellow age and wisdom
- مردی جاافتاده و خردمند
- Age and the hardships of life have mellowed him.
- سن و سختی‌های زندگی او را پخته و باتجربه کرده‌است.
- Grapes were mellowing in the sun.
- انگورها زیر آفتاب رسیده‌تر می‌شدند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mellow

  1. adjective ripe, mature; softened
    Synonyms:
    aged cultured cured delicate developed dulcet flavorful full full-flavored fully developed juicy matured mellifluent mellifluous melodious perfect perfected rich ripened rounded sapid savory seasoned smooth soft soothing sweet tuneful
    Antonyms:
    hard immature sour tart unripe
  1. verb ripen, mature
    Synonyms:
    age arrive develop grow grow up improve maturate milden mollify perfect ripe season settle down soften sweeten

ارجاع به لغت mellow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mellow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mellow

لغات نزدیک mellow

پیشنهاد بهبود معانی