گذشتهی ساده:
mellowedشکل سوم:
mellowedسومشخص مفرد:
mellowsوجه وصفی حال:
mellowingشکل جمع:
mellowsصفت تفضیلی:
mellowerصفت عالی:
mellowestرسیده، نرم، جا افتاده، دلپذیر، مهربان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a mellow peach
هلوی رسیده و نرم
a mellow Port
شراب «پورت» کهنه و جاافتاده
mellow music
موسیقی ملایم و دلنواز
the mellow tones of an old violin
آهنگهای ملایم ویولن قدیمی
a man of mellow age and wisdom
مردی جاافتاده و خردمند
Age and the hardships of life have mellowed him.
سن و سختیهای زندگی او را پخته و باتجربه کردهاست.
Grapes were mellowing in the sun.
انگورها زیر آفتاب رسیدهتر میشدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mellow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mellow