سومشخص مفرد:
curesوجه وصفی حال:
curingدرمانشده، شفایافته، بهبودیافته
The patient appears cured.
به نظر میرسد بیمار شفایافته است.
the cured lepers
جذامیهای درمانشده
(حفظ مواد غذایی با فرایندهایی مانند خشک کردن و دودی کردن و نمکسود کردن و شور انداختن) عملآمده، عملآورده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
cured meats
گوشتهای نمکسودشده (=عملآمده)
cured olive
زیتون پرورده (شورانداخته)
what can't be cured must be endured
درد لاعلاج را باید تحمل کرد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cured» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cured