آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Cured

    سوم‌شخص مفرد:

    cures

    وجه وصفی حال:

    curing

    معنی cured | جمله با cured

    adjective B2

    درمان‌شده، شفایافته، بهبودیافته

    The patient appears cured.

    به نظر می‌رسد بیمار شفایافته است.

    the cured lepers

    جذامی‌های درمان‌شده

    adjective

    (حفظ مواد غذایی با فرایندهایی مانند خشک کردن و دودی کردن و نمک‌سود کردن و شور انداختن) عمل‌آمده، عمل‌آورده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    cured meats

    گوشت‌های نمک‌سودشده (=عمل‌آمده)

    cured olive

    زیتون پرورده (شورانداخته)

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cured

    1. verb to correct
      Synonyms:
      rectified remedied counteracted ridded
    1. verb provide a cure for, make healthy again
      Synonyms:
      healed restored remedied
      Antonyms:
      hurt injured depressed
    1. verb to preserve
      Synonyms:
      kept saved helped cared healed restored recovered preserved corrected remedied mended aged dry salted smoked pickled kippered tanned rectified physicked
    1. adjective (used of tobacco) aging as a preservative process (`aged' is pronounced as one syllable)
      Synonyms:
      aged
    1. adjective (used of rubber) treated by a chemical or physical process to improve its properties (hardness and strength and odor and elasticity)
      Synonyms:
      vulcanized vulcanised
    1. adjective Freed from illness or injury; ; ; ; - Normon Cameron
      Synonyms:
      recovered healed
    1. adjective (used especially of meat) cured in brine
      Synonyms:
      corned

    Idioms

    what can't be cured must be endured

    درد لاعلاج را باید تحمل کرد

    لغات هم‌خانواده cured

    noun
    cure
    adjective
    cured, curable, curative
    verb - transitive
    cure

    سوال‌های رایج cured

    وجه وصفی حال cured چی میشه؟

    وجه وصفی حال cured در زبان انگلیسی curing است.

    سوم‌شخص مفرد cured چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد cured در زبان انگلیسی cures است.

    ارجاع به لغت cured

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cured» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cured

    لغات نزدیک cured

    • - cure
    • - cure-all
    • - cured
    • - cureless
    • - curet or curette
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    would worth wrangle worn word order worship woofer wold wolf with that winner wildly wield wonderful who's وزغ عبرت کایاک عاج کره‌خر کوکائین کیکاووس گرگ‌ومیش انبردست عنبر نهنگ عنبر غر زدن غرغرو غالب مغلوب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.