فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Corned

American: kɔːrnd British: kɔːnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    (نگهداری شده در نمک یا آب نمک) نمک‌زده، نمک خوابانده، نمکی
    • - corned beef
    • - گوشت گاو نمکی، گوشت گاو نمک‌زده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد corned

  1. adjective (used especially of meat) cured in brine
    Synonyms: cured, salted, pickled

ارجاع به لغت corned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corned

لغات نزدیک corned

پیشنهاد بهبود معانی