فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Corned

American: kɔːrnd British: kɔːnd

معنی و نمونه‌جمله

adjective

(نگهداری شده در نمک یا آب نمک) نمک‌زده، نمک خوابانده، نمکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

corned beef

گوشت گاو نمکی، گوشت گاو نمک‌زده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corned

  1. adjective (used especially of meat) cured in brine
    Synonyms:
    salted cured pickled

ارجاع به لغت corned

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corned» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/corned

لغات نزدیک corned

پیشنهاد بهبود معانی