گذشتهی ساده:
improvedشکل سوم:
improvedسومشخص مفرد:
improvesوجه وصفی حال:
improvingبهبودی دادن، بهتر کردن، اصلاح کردن، بهبودی یافتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The weather has improved.
هوا بهتر شده است.
in order to improve the workers' lives
با هدف بهتر کردن (شرایط) زندگی کارگران
Their meeting improved the chances for peace.
ملاقات آنها احتمال صلح را بیشتر کرد.
to improve one's health by exercise
از راه ورزش بر تندرستی خود افزودن
improved farmland
زمین کشاورزی آباد
اصلاحات کردن
(با انجام تعمیر یا تغییر و غیره) بهتر (از سابق) کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «improve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/improve