گذشتهی ساده:
reformedشکل سوم:
reformedسومشخص مفرد:
reformsوجه وصفی حال:
reformingشکل جمع:
reformsاصلاح کردن، اصلاح شدن، بهبود دادن، بهبود یافتن (به ویژه با تغییر رفتار یک فرد یا ساختار چیزی)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
to reform the calendar
اصلاح کردن تقویم
The new leader wants to reform electoral laws.
رهبر جدید میخواهد قوانین انتخابات را بهبود بخشد.
Those who wish to reform others must begin with themselves.
آنان که میخواهند دیگران را اصلاح کنند، باید از خودشان شروع کنند.
اصلاح، رفرم، بهبود (به ویژه در رفتار یک فرد یا در ساختار چیزی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
reform of the laws
اصلاح قوانین
a school for reform of young criminals
مدرسهای برای اصلاح تبهکاران جوان
مربوط به یا طرفدار اصلاحات
a reform movement
جنبش اصلاحگرا
اصلاحات محدود (تغییرات جزئی و کنترلشده در سیستمهای سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی که هدف آنها بهبود عملکرد یا کارایی بدون ایجاد تغییرات بنیادین یا انقلابی است)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reform» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reform