Standardize

ˈstændərdaɪz ˈstændədaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    standardized
  • شکل سوم:

    standardized
  • سوم‌شخص مفرد:

    standardizes
  • وجه وصفی حال:

    standardizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb
متعارف کردن، همگون کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
verb - transitive adverb
با معیار معینی سنجیدن و طبقه‌بندی کردن، مطابق درجه معینی درآوردن، مرسوم کردن
- a standardized program for all of our schools
- برنامه‌ی استانده‌شده برای همه‌ی مدارس ما
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد standardize

  1. verb make regular, similar
    Synonyms: assimilate, bring into line, homogenize, institute, institutionalize, mass produce, normalize, order, regiment, stereotype, systematize
    Antonyms: change, differ, differentiate, vary, waver

لغات هم‌خانواده standardize

ارجاع به لغت standardize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «standardize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/standardize

لغات نزدیک standardize

پیشنهاد بهبود معانی