گذشتهی ساده:
assimilatedشکل سوم:
assimilatedسومشخص مفرد:
assimilatesوجه وصفی حال:
assimilatingیکسان کردن، همجنس کردن، شبیه ساختن، در بدن جذب کردن، تحلیل رفتن، سازش کردن، وفق دادن، تلفیق کردن، همانند ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to assimilate food
گواریدن خوراک
to assimilate new ideas
جذب کردن عقاید جدید
to assimilate racial minorities through marriage
جذب اقلیتهای نژادی از راه ازدواج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «assimilate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assimilate