گذشتهی ساده:
unlearnedشکل سوم:
unlearnedسومشخص مفرد:
unlearnsوجه وصفی حال:
unlearning(عادت، باور و...) به دست فراموشی سپردن، ذهنزدایی کردن، کنار گذاشتن، از یاد خود زدودن، از ذهن خود بیرون ریختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The therapist helped her to unlearn negative thought patterns.
درمانگر به او کمک کرد تا الگوهای فکری منفیاش را از ذهن بزداید.
To embrace new ideas, we must first unlearn old prejudices.
برای پذیرش ایدههای جدید، ابتدا باید تعصبات قدیمی را از ذهن خود پاک کنیم.
The training program helps employees unlearn outdated work habits.
این برنامهی آموزشی به کارمندان کمک میکند تا عادتهای کاری منسوخشدهی خود را کنار بگذارند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unlearn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unlearn