گذشتهی ساده:
adaptedشکل سوم:
adaptedسومشخص مفرد:
adaptsوجه وصفی حال:
adaptingوفق دادن، موافق بودن، تعدیل کردن، مناسب کردن، مناسب شدن
A teacher must adapt his instruction to meet student's needs.
معلم باید تدریس خود را با نیاز شاگردان هماهنگ کند.
They gradually adapted themselves to the environment.
آنها بهتدریج خود را با محیط وفق دادند.
The toughness of this material adapts it for many uses.
این پارچه بهدلیل استحکامی که دارد، برای کارهای زیادی مناسب است.
اقتباس کردن، درست کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He adapted Sadegh Hedayat's story for television.
او داستان صادق هدایت را برای برنامهی تلویزیونی اقتباس کرد.
The film's plot was adapted from Sa'di.
طرح فیلم براساس آثار سعدی درست شده بود.
سازگار شدن، سازگار کردن، جور کردن، جور شدن
We must adapt to change.
باید خود را با تغییرات سازگار کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adapt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adapt