گذشتهی ساده:
habituatedشکل سوم:
habituatedسومشخص مفرد:
habituatesوجه وصفی حال:
habituatingخو دادن، عادت دادن، سکونت کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to habituate oneself to swimming in cold water
خود را به شنا در آب سرد عادت دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «habituate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/habituate