گذشتهی ساده:
readjustedشکل سوم:
readjustedسومشخص مفرد:
readjustsوجه وصفی حال:
readjustingتنظیم کردن، سازگار کردن، مرتب کردن، درست کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
As the situation changed, they had to readjust quickly.
با تغییر وضعیت، آنها مجبور شدند بهسرعت خود را سازگار کنند.
She decided to readjust after realizing her plan wasn't working.
او پساز اینکه متوجه شد نقشهاش کار نمیکند، تصمیم گرفت دوباره نقشهاش را درست کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «readjust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/readjust