با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Rearrange

ˌriːəˈreɪndʒ ˌriːəˈreɪndʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rearranged
  • شکل سوم:

    rearranged
  • سوم شخص مفرد:

    rearranges
  • وجه وصفی حال:

    rearranging

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive B2
    دوباره مرتب کردن، دوباره مرتب کردن، باز آراستن، دوباره چیدن، باز چیدن
    • - I need to rearrange my schedule.
    • - باید برنامه‌ام را دوباره تنظیم کنم.
    • - Please rearrange the furniture in the living room to create a more open space.
    • - لطفاً مبلمان اتاق نشیمن را دوباره بچینید تا فضای بازتری به وجود بیاید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rearrange

  1. verb
    Synonyms: do-over, reorganize, reposition, reset, replace, permutate, reconstruct, shift, reshuffle, redistribute, rework, revamp, readjust, refurbish
  2. noun
    Synonyms: permutation, rearrangement, refurbishment, reordering

ارجاع به لغت rearrange

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rearrange» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rearrange

لغات نزدیک rearrange

پیشنهاد بهبود معانی