با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Replace

rɪˈpleɪs rɪˈpleɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    replaced
  • شکل سوم:

    replaced
  • سوم‌شخص مفرد:

    replaces
  • وجه وصفی حال:

    replacing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
جایگزین کردن، تعویض کردن، جابه‌جا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She took the book from the shelf, looked it over and replaced it.
- کتاب را از طاقچه برداشت، به درون آن نگاه کرد و سر جایش گذاشت.
- They replaced the queen on the throne.
- ملکه را دوباره بر تخت نشاندند.
- Oil replaced coal as the major fuel.
- نفت به‌عنوان سوخت عمده جایگزین زغال‌سنگ شد.
- The new bridge which has replaced the old one.
- پل تازه‌ای که جای پل قدیمی را گرفته است.
- to replace a worn tire
- یک تایر فرسوده را عوض کردن
- to replace embezzled funds
- وجوه‌ اختلاس‌شده را پس دادن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد replace

  1. verb take the place of; put in place of
    Synonyms: alter, back up, change, compensate, displace, fill in, follow, front for, give back, mend, oust, outplace, patch, pinch hit for, put back, reconstitute, recoup, recover, redeem, redress, reestablish, refund, regain, reimburse, reinstate, repay, restitute, restore, retrieve, ring, ring in, shift, sit in, stand in, stand in lieu of, step into shoes of, sub, substitute, succeed, supersede, supplant, supply, swap places, take out, take over, take over from
    Antonyms: leave alone

لغات هم‌خانواده replace

ارجاع به لغت replace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «replace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/replace

لغات نزدیک replace

پیشنهاد بهبود معانی