امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Placement

ˈpleɪsmənt ˈpleɪsmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
کارآموزی، کاریابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the university placement office
- اداره‌ی کاریابی دانشگاه
- She was offered a placement at the prestigious advertising agency.
- به او پیشنهاد شد که در کارآموزی آژانس تبلیغاتی معتبر کار کند.
noun countable uncountable
حقوق (آموزش) استقرار، جای‌گذاری، قراردهی، گمارش link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
- the placement of chairs around the room
- قراردهی صندلی‌ها در اطراف اتاق
- His placement in the top-tier university was a testament to his hard work.
- استقرار او در دانشگاه عالی‌نشان از سخت‌کوشی او بود.
noun uncountable
تعیین محل، جایگاه
- Her high test scores secured her a top placement in the prestigious university.
- نمرات بالای او در آزمون، جایگاه برتر را در دانشگاه معتبر تضمین کرد.
- The tournament organizers determined the placement of teams based on their previous performance.
- برگزارکنندگان مسابقات، جایگاه تیم‌ها را براساس عملکرد قبلی آن‌ها تعیین کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد placement

  1. noun Installation
    Synonyms:
    location emplacement position induction employment locus locating site placing situation positioning
  1. noun An arrangement
    Synonyms:
    arrangement order deployment organization situation categorization classification position disposal disposition distribution formation grouping layout lineup sequence

لغات هم‌خانواده placement

ارجاع به لغت placement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «placement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/placement

لغات نزدیک placement

پیشنهاد بهبود معانی