کارآموزی، کاریابی
the university placement office
ادارهی کاریابی دانشگاه
She was offered a placement at the prestigious advertising agency.
به او پیشنهاد شد که در کارآموزی آژانس تبلیغاتی معتبر کار کند.
حقوق (آموزش) استقرار، جایگذاری، قراردهی، گمارش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the placement of chairs around the room
قراردهی صندلیها در اطراف اتاق
His placement in the top-tier university was a testament to his hard work.
استقرار او در دانشگاه عالینشان از سختکوشی او بود.
تعیین محل، جایگاه
Her high test scores secured her a top placement in the prestigious university.
نمرات بالای او در آزمون، جایگاه برتر را در دانشگاه معتبر تضمین کرد.
The tournament organizers determined the placement of teams based on their previous performance.
برگزارکنندگان مسابقات، جایگاه تیمها را براساس عملکرد قبلی آنها تعیین کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «placement» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/placement