آخرین به‌روزرسانی:

Deployment

dəˌplɔɪmənt dɪˈploɪmənt

شکل جمع:

deployments

معنی

noun C1

آرایش قشون، (نظامی) تفرقه، گسترش، قرارگیری قشون یا نیرو، رزم‌آرایی، آرایش نظامی، گسترش، صف‌آرایی، استقرار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deployment

  1. noun a way or condition of being arranged
    Synonyms:
    arrangement order organization distribution grouping sequence layout placement disposition formation classification categorization lineup disposal

ارجاع به لغت deployment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deployment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deployment

لغات نزدیک deployment

پیشنهاد بهبود معانی