آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ مرداد ۱۴۰۳

    Disposal

    dɪˈspoʊzl dɪˈspəʊzl

    شکل جمع:

    disposals

    معنی disposal | جمله با disposal

    noun uncountable B2

    دفع، دورریزی، انهدام، از بین بردن (زباله و غیره)، رد کردن، فروش (کالا)، واگذاری، انتقال (ملک)، پاسخ، حل (مسئله)

    the disposal of dirty paper napkins

    از بین بردن دستمال‌کاغذی‌های کثیف

    the disposal of enemy aircraft by concentrated fire

    انهدام هواپیمای دشمن با تیراندازی متمرکز

    noun uncountable

    تنظیم، مرتب کردن (اثاثیه و امور و غیره)، صف‌آرایی، آرایش (گروه سربازان)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    the disposal of furniture in a room

    مرتب کردن مبل و صندلی در یک اتاق

    the disposal of the troops along the river

    صف‌آرایی قشون در راستای رودخانه

    noun countable

    اختیار، اداره، کنترل، نظارت (اموال و منابع و غیره)

    He has several cars at his disposal.

    او چندین اتومبیل در اختیار دارد.

    The manager had full disposal over the company's resources and made strategic decisions accordingly.

    مدیر منابع شرکت را کاملاً در اختیار داشت و بر این اساس تصمیمات استراتژیک می‌گرفت.

    noun

    زباله‌خردکن (دستگاهی در آشپزخانه)

    The disposal in my kitchen sink stopped working, so I have to call a plumber.

    زباله‌خردکن سینک آشپزخانه‌ی من کار نمی‌کند، باید با لوله‌کش تماس بگیرم.

    I accidentally dropped a spoon into the disposal and now it's making a strange noise.

    به‌طور تصادفی قاشقی را در زباله‌خردکن ریختم و حالا صدای عجیبی از آن می‌آید.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد disposal

    1. noun parting with or throwing something away
      Synonyms:
      selling transfer removal trading discarding dumping destruction disposing jettisoning scrapping sacrifice clearance demolition dispatching jettison junking auctioning vending bartering chucking conveyance relegation relinquishment dispensation transference
      Antonyms:
      keeping retention hold
    1. noun conclusion, settlement of situation
      Synonyms:
      end determination arrangement distribution disposition action division order grouping provision placing allocation assignment transfer control gift position sequence array assortment ordering effectuation conveyance winding up dispensation consignment bequest bestowal
      Antonyms:
      beginning start

    Collocations

    at one's disposal

    در اختیار، در دست، به فرمان، تحت فرمان

    at the disposal of

    در اختیار، به صلاح‌دید، بنا به خواست

    Idioms

    at someone's disposal

    در خدمت کسی بودن، در اختیار کسی بودن، در بال‌وپر کسی بودن

    لغات هم‌خانواده disposal

    noun
    disposal, disposable
    adjective
    disposable
    verb - transitive
    dispose

    سوال‌های رایج disposal

    شکل جمع disposal چی میشه؟

    شکل جمع disposal در زبان انگلیسی disposals است.

    ارجاع به لغت disposal

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «disposal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disposal

    لغات نزدیک disposal

    • - disposable
    • - disposable income
    • - disposal
    • - disposal of household waste
    • - dispose
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Portuguese pharmacy phat phrase pice piety piggy pipsqueak pitch in pitch-dark raise your hand zoom in yoga wouldn't would-be اغماض کردن مقلد معیشت معاش معضل معضلات عزل کردن ابلق اسم آجیل ثواب غدیر خوشحال خوش‌حالی چپق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.