شکل جمع:
disposalsدفع، دورریزی، انهدام، از بین بردن (زباله و غیره)، رد کردن، فروش (کالا)، واگذاری، انتقال (ملک)، پاسخ، حل (مسئله)
the disposal of dirty paper napkins
از بین بردن دستمالکاغذیهای کثیف
the disposal of enemy aircraft by concentrated fire
انهدام هواپیمای دشمن با تیراندازی متمرکز
تنظیم، مرتب کردن (اثاثیه و امور و غیره)، صفآرایی، آرایش (گروه سربازان)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the disposal of furniture in a room
مرتب کردن مبل و صندلی در یک اتاق
the disposal of the troops along the river
صفآرایی قشون در راستای رودخانه
اختیار، اداره، کنترل، نظارت (اموال و منابع و غیره)
He has several cars at his disposal.
او چندین اتومبیل در اختیار دارد.
The manager had full disposal over the company's resources and made strategic decisions accordingly.
مدیر منابع شرکت را کاملاً در اختیار داشت و بر این اساس تصمیمات استراتژیک میگرفت.
زبالهخردکن (دستگاهی در آشپزخانه)
The disposal in my kitchen sink stopped working, so I have to call a plumber.
زبالهخردکن سینک آشپزخانهی من کار نمیکند، باید با لولهکش تماس بگیرم.
I accidentally dropped a spoon into the disposal and now it's making a strange noise.
بهطور تصادفی قاشقی را در زبالهخردکن ریختم و حالا صدای عجیبی از آن میآید.
در اختیار، در دست، به فرمان، تحت فرمان
در اختیار، به صلاحدید، بنا به خواست
در خدمت کسی بودن، در اختیار کسی بودن، در بالوپر کسی بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disposal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disposal