فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Conveyance

kənˈveɪəns kənˈveɪəns

شکل جمع:

conveyances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

حمل، واگذاری، انتقال، سند انتقال، وسیله نقلیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the conveyance of meaning

رساندن معنی

the conveyance of water through pipes

انتقال آب توسط لوله

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She had never travelled on any public conveyance.

او هرگز با وسیله‌ی نقلیه‌ی همگانی سفر نکرده بود.

Deed of conveyance

(در معاملات) صلح‌نامه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conveyance

  1. noun transport
    Synonyms:
    transportation vehicle car carriage transfer carrying transmission movement communication transference machine
    Antonyms:
    possession hold

ارجاع به لغت conveyance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conveyance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conveyance

لغات نزدیک conveyance

پیشنهاد بهبود معانی