فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Conveyancing

kənˈveɪənsɪŋ kənˈveɪənsɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    قباله‌نویسی، انقال، مدیریت از روی مهارت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد conveyancing

  1. noun Act of transferring property title from one person to another
    Synonyms: conveyance, conveyance of title, conveying

ارجاع به لغت conveyancing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conveyancing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conveyancing

لغات نزدیک conveyancing

پیشنهاد بهبود معانی