Selling

    ˈselɪŋ ˈselɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      sold

    • شکل سوم:

      sold

    • سوم‌شخص مفرد:

      sells

    معنی

    noun
    فروختن، فروش و معامله

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد selling

    1. noun the occupation of selling
      Synonyms:
      marketing merchandising commercial enterprise traffic
    1. verb deliver to an enemy by treachery
      Synonyms:
      betraying violating delivering bringing inducing persuading convincing getting failing
      Antonyms:
      buying
    1. verb do business; offer for sale as for one's livelihood
      Synonyms:
      dealing trading handling marketing exchanging supplying transferring delivering disposing unloading retailing vending merchandising auctioning negotiating persuading convincing contracting bargaining bartering stocking peddling hawking pushing merchanting dumping fetching hustling betraying cheating
      Antonyms:
      buying obtaining getting
    1. noun the act of selling
      Synonyms:
      sale trading vending transfer disposal merchandising auction bartering auctioning transacting commercial transaction transferring disposing scoring
      Antonyms:
      buying purchasing acquiring

    ارجاع به لغت selling

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «selling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/selling

    لغات نزدیک selling

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه