شکل جمع:
salesفروش، بازار فروش، حراج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sale of narcotics is forbidden.
فروش مواد مخدر ممنوع است.
I arranged for the sale of the house.
ترتیب فروش خانه را دادم.
I hope this book will have a large sale.
امیدوارم این کتاب فروش خوبی داشته باشد.
Art dealers were flocking to the sale of Renaissance paintings.
دلالهای اشیای هنری به محل حراج نقاشیهای رنسانس هجوم میآوردند.
an after-Nowruz sale
حراج بعد از نوروز
a clearance sale
حراج به منظور بازکردن جا (برای کالای فصل جدید)
I bought this dress at Rustami store's sale.
این پیراهن را از حراج فروشگاه رستمی خریدم.
sales book
دفتر فروش
sales agent
عامل فروش
sales department
بخش فروش
This house is not for sale.
این خانه فروشی نیست.
This book is on sale in all bookstores.
این کتاب در کلیهی کتابفروشیها فروخته میشود.
برای فروش، فروشی
فروش کردن، موفق به فروش چیزی شدن
فروش فوری، فروش سریع، فروش آنی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sale» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sale