با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Commerce

ˈkɑːmɜːrs ˈkɒmɜːs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable B2
    تجارت، بازرگانی
    • - The bazaar is considered to be one of the main centers of commerce in Tabriz.
    • - بازار یکی از مراکز عمده‌ی بازرگانی شهر تبریز محسوب می‌شود.
    • - The government tries to strengthen industry and commerce.
    • - دولت می‌کوشد صنعت و بازرگانی را تقویت کند.
  • noun uncountable
    معاشرت، رفت‌و‌آمد، مراوده، رابطه
    • - We have decided to have no commerce with our new neighbor.
    • - تصمیم گرفته‌ایم هیچ‌گونه رابطه‌ای با همسایه‌ی جدیدمان برقرار نکنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد commerce

  1. noun buying and selling
    Synonyms: business, dealing, dealings, economics, exchange, industry, marketing, merchandising, merchantry, retailing, trade, traffic, truck, wholesaling

ارجاع به لغت commerce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commerce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commerce

لغات نزدیک commerce

پیشنهاد بهبود معانی