گذشتهی ساده:
truckedشکل سوم:
truckedسومشخص مفرد:
trucksوجه وصفی حال:
truckingشکل جمع:
trucksکامیون، واگن روباز، چرخ باربری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
coal truck
واگن زغالسنگ
حمل کردن، انتقال دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Watermelons are trucked to the city.
هندوانه با کامیون به شهر حمل میشود.
داد و ستد، معاوضه، مبادله، سر و کار
I will have no further truck with them.
دیگر با آنها سر و کار نخواهم داشت.
مبادله کردن، جانشین کردن، معاوضه کردن
(امریکا - عامیانه)سلانهسلانهراه رفتن، خرامیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «truck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/truck