شکل جمع:
lorriesکامیون، ماشین باری، واگن باری (واگن مسطح و بیدیواره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His bicycle collided with a lorry.
دوچرخهاش با یک کامیون برخورد کرد.
The lorry had shed its load.
کامیون بارش را خالی کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lorry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lorry