گذشتهی ساده:
wagonedشکل سوم:
wagonedسومشخص مفرد:
wagonsوجه وصفی حال:
wagoningشکل جمع:
wagonsشکل نوشتاری دیگر این لغت در انگلیسی بریتانیایی: waggon
گاری (وسیلهی نقلیهای که چهار چرخ دارد و معمولاً به وسیلهی یک یا چند حیوان کشیده میشود)
The workers hitched the horses to the wagon.
کارگران اسبها را به گاری میبستند.
The old wagon creaked as it rolled down the dirt road.
وقتی واگن قدیمی در جادهی خاکی میغلتید، جیرجیر میکرد.
گاری (دارای دستهی بلند) (بچگانه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The children loaded their toys into the wagon and pulled it to the park.
بچهها اسباببازیهایشان را داخل گاری گذاشتند و آن را تا پارک کشیدند.
The little boy filled his wagon with rocks.
پسر کوچولو گاریاش را پر از سنگ کرد.
انگلیسی بریتانیایی واگن (باری)
The old, rusted waggon sat abandoned on the side of the tracks.
واگن قدیمی زنگزده کنار ریل رها شده بود.
The railroad company repaired the damaged wagon.
شرکت راهآهن واگن آسیبدیده را تعمیر کرد.
واگن (پلیس) (از آن برای حمل بازداشتشدگان استفاده میشود)
The police loaded the prisoners into the wagon.
پلیس زندانیان را واگن سوار کرد.
The prisoner tried to escape from the back of the wagon while it was moving.
زندانی سعی کرد از پشت واگن در حال حرکت فرار کند.
غذا و آشپزی میز چرخدار (برای سرو غذا)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The silverware was neatly arranged on the wagon.
ظروف نقره بهخوبی روی میز چرخدار چیده شده بودند.
The waiter rolled the dessert wagon to our table.
گارسون میز چرخدار دسر را سر میز ما آورد.
سفر با واگن سفر کردن، با واگن رفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
We chose to wagon through the mountains instead of hiking.
ترجیح دادیم به جای پیادهروی از میان کوهها با واگن سفر کنیم.
The family will wagon to the campsite.
خانواده با واگن به محل کمپ خواهند رفت.
با واگن حمل کردن، حمل کردن (با واگن)
The farmers came together to wagon their produce to the market.
کشاورزان گرد هم آمدند تا محصول خود را با واگن به بازار برسانند.
The farmer wagons his hay to the barn.
کشاورز یونجهاش را با واگن به انبار حمل میکند.
(عامیانه) تلافی کردن، دخل کسی را آوردن
همت بلند داشتن، دنبال هدف های عالی رفتن
(امریکا - عامیانه) معتاد به الکل که اعتیاد را رها کرده است
ترک الکل، عدم مصرف مشروبات الکلی
همت بلند دار (که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدهاند)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wagon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wagon