با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Cart

kɑːrt kɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    carted
  • شکل سوم:

    carted
  • سوم‌شخص مفرد:

    carts
  • وجه وصفی حال:

    carting
  • شکل جمع:

    carts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
ارابه، گاری، چرخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a cart loaded with hay
- گاری پر از کاه
- Fruit sellers pulled carts of fruits and vegetables along the streets.
- میوه‌فروش‌ها گاری‌های میوه و سبزی را در خیابانها می‌کشیدند.
- The soldiers' food rations were carted in every day.
- سهمیه‌ی خوراک سربازان هر روز با گاری تحویل داده می‌شد.
verb - transitive
با گاری بردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cart

  1. noun small attachment for transporting
    Synonyms: barrow, buggy, curricle, dolly, dray, gig, gurney, handcart, palanquin, pushcart, rickshaw, tilbury, truck, tumbrel, two-wheeler, wagon, wheelbarrow
  2. verb carry
    Synonyms: bear, bring, convey, ferry, haul, move, schlepp, take, tote

Idioms

ارجاع به لغت cart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cart

لغات نزدیک cart

پیشنهاد بهبود معانی