فرغون، چرخدستی، کراچی، زنبه، خاککش
The construction workers used a barrow to move bricks and cement.
کارگران ساختمانی از فرغون برای جابهجایی آجر و سیمان استفاده میکردند.
The gardener loaded the barrow with soil and began wheeling it to the flowers bed.
باغبان فرغون را با خاک بار زد و شروع به چرخاندن آن بهسمت باغچهی گلها کرد.
انگلیسی بریتانیایی گاری (برای میوه، سبزیجات و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The barrow was filled with fresh fruits and vegetables for sale.
گاری پر از میوهها و سبزیجات تازه برای فروش بود.
I saw a colorful barrow selling flowers on the street corner.
یک گاری رنگارنگ را دیدم که در گوشهی خیابان گل میفروخت.
گورپشته، کوه، تپه
The villagers believed that the barrow was haunted by the spirits of those buried within.
روستاییان معتقد بودند که گورپشته توسط ارواح کسانی که در داخلش دفن شده بودند، تسخیر شده است.
The archaeologists discovered an ancient barrow filled with artifacts and human remains.
باستانشناسان یک گورپشتهی باستانی پر از آثار و بقایای انسان را کشف کردند.
جانورشناسی گراز نر اختهشده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
I couldn't believe how big the barrow grew in just a few months!
باورم نمیشود که گراز نر اخترشده در عرض چند ماه چقدر بزرگ شد!
The barrow squealed loudly as it ran through the muddy field.
گراز نر اخترشده درحالیکه از میان زمین گلآلود میدوید، با صدای بلند جیغ زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «barrow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barrow