آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ اسفند ۱۴۰۲

    Barrow

    ˈberoʊ ˈbærəʊ

    معنی barrow | جمله با barrow

    noun countable

    فرغون، چرخ‌دستی، کراچی، زنبه، خاک‌کش

    The construction workers used a barrow to move bricks and cement.

    کارگران ساختمانی از فرغون برای جابه‌جایی آجر و سیمان استفاده می‌کردند.

    The gardener loaded the barrow with soil and began wheeling it to the flowers bed.

    باغبان فرغون را با خاک بار زد و شروع به چرخاندن آن به‌سمت باغچه‌ی گل‌ها کرد.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی گاری (برای میوه، سبزیجات و غیره)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The barrow was filled with fresh fruits and vegetables for sale.

    گاری پر از میوه‌ها و سبزیجات تازه برای فروش بود.

    I saw a colorful barrow selling flowers on the street corner.

    یک گاری رنگارنگ را دیدم که در گوشه‌ی خیابان گل می‌فروخت.

    noun countable

    گورپشته، کوه، تپه

    The villagers believed that the barrow was haunted by the spirits of those buried within.

    روستاییان معتقد بودند که گورپشته توسط ارواح کسانی که در داخلش دفن شده بودند، تسخیر شده است.

    The archaeologists discovered an ancient barrow filled with artifacts and human remains.

    باستان‌شناسان یک گورپشته‌ی باستانی پر از آثار و بقایای انسان را کشف کردند.

    noun countable

    جانورشناسی گراز نر اخته‌شده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    I couldn't believe how big the barrow grew in just a few months!

    باورم نمی‌شود که گراز نر اخترشده در عرض چند ماه چقدر بزرگ شد!

    The barrow squealed loudly as it ran through the muddy field.

    گراز نر اخترشده درحالی‌که از میان زمین گل‌آلود می‌دوید، با صدای بلند جیغ زد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد barrow

    1. noun a pig castrated before maturing
      Synonyms:
      hog pigling cart carriage trolley wheelbarrow handtruck garden cart lawn cart pushcart dumpcart rickshaw jinrikisha bank hill mound pile mountain dune grave burial-mound grave mound tumulus gurry mote cist dokhma
    1. noun the quantity that a barrow will hold
      Synonyms:
      barrowful

    ارجاع به لغت barrow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «barrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barrow

    لغات نزدیک barrow

    • - barrister
    • - barroom
    • - barrow
    • - barry
    • - bart
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.