۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Err

ɜːr ɜːr ɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    erred
  • شکل سوم:

    erred
  • سوم‌شخص مفرد:

    errs
  • وجه وصفی حال:

    erring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
خطاکردن، در اشتباه بودن، غلط بودن، گمراه شدن، به غلط قضاوت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He erred in every one of his judgements.
- در کلیه‌ی داوری‌های خود اشتباه کرد.
- To err is human, to forgive divine.
- گمراه شدن کار بشر و بخشودن کار خداست.
- if you err and disobey the Lord's commandment ...
- اگر منحرف شوی و امر خداوند را اطاعت نکنی ...
- to err on the side of caution
- جانب احتیاط را گرفتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد err

  1. verb make a mistake; do wrong
    Synonyms:
    go wrong be mistaken make a mistake err slip up mess up screw up be incorrect be inaccurate be in error go astray fall offend sin lapse blunder muff misjudge miscalculate stumble foul up trespass transgress deviate misapprehend misbehave louse up make a mess of flub blow drop the ball bollix wander snafu boo-boo snarl up
    Antonyms:
    correct

Idioms

ارجاع به لغت err

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «err» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/err

لغات نزدیک err

پیشنهاد بهبود معانی