Misjudge

ˌmɪsˈdʒʌdʒ ˌmɪsˈdʒʌdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    misjudged
  • شکل سوم:

    misjudged
  • سوم‌شخص مفرد:

    misjudges
  • وجه وصفی حال:

    misjudging

معنی

adverb
بدقضاوت کردن، بد‌داوری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد misjudge

  1. verb get the wrong idea
    Synonyms: bark up wrong tree, be misled, be overcritical, be partial, be unfair, be wrong, come to hasty conclusion, dogmatize, drop the ball, err, misapprehend, miscalculate, miscomprehend, misconceive, misconjecture, misconstrue, misdeem, misreckon, miss by a mile, mistake, misthink, misunderstand, overestimate, overrate, prejudge, presume, presuppose, put foot in, stumble, suppose, underestimate, underrate
    Antonyms: figure, judge well, understand

ارجاع به لغت misjudge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «misjudge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/misjudge

لغات نزدیک misjudge

پیشنهاد بهبود معانی