با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Bollix

ˈbɑːlɪks ˈbɒlɪks
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive
    بهم ریختن، سرهم بندی کردن، قاطی پاتی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bollix

  1. verb Make a mess of, destroy or ruin
    Synonyms: botch, bodge, bumble, fumble, botch-up, muff, blow, flub, screw up, ball up, spoil, muck up, bungle, fluff, bollix up, bollocks, bollocks up, bobble, mishandle, louse up, foul-up, mess up

ارجاع به لغت bollix

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bollix» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bollix

لغات نزدیک bollix

پیشنهاد بهبود معانی