آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Botch

bɑːtʃ bɒtʃ

معنی botch | جمله با botch

سنبل کردن، خراب کردن، از شکل انداختن، وصله و پینه‌ی بدنما، کارسرهم‌بندی، ورم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I gave him my watch to fix, but he botched it.

دادم ساعتم را درست کند؛ ولی او خرابش کرد.

He botches whatever he puts his hand to.

به هرچه دست می‌زند، بد از آب در می‌آید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The new building is a botch-up.

ساختمان جدید خیلی بد ساخت است.

He made a real botch of that job.

در انجام آن کار واقعاً گند زد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد botch

Collocations

botch-up

کار بد انجام شده، چیز بد ساخته یا مرمت شده، بدساخت

make a botch of

بد انجام دادن، (ناخوشایند) ریدمان کردن، خیطی بالا آوردن

ارجاع به لغت botch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «botch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/botch

لغات نزدیک botch

پیشنهاد بهبود معانی