امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lug

lʌɡ lʌɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
گوشک، گوش‌پوش، آویزه، دسته یا هرچیزی که به‌وسیله‌ی آن چیزی را حمل یا بیاویزند، هر عضو جلو آمده چیزی، دیرک، تیر، آدم کله‌خر، کودن، عذاب دادن، به‌زورکشیدن، کشیدن و بردن، قالب زدن (به‌زور)، گنجانیدن، پس زدن دهنه اسب، سنگین حرکت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- I had to lug her suitcases too.
- مجبور بودم چمدانهای او را هم دنبال خود بکشم.
- They lugged him out of the room.
- او را کشان‌کشان از اتاق بیرون بردند.
- to put the lug on
- پول در کشیدن از (برای کارهای انتخاباتی)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lug

  1. verb drag something around
    Synonyms:
    bear buck carry convey draw ferry haul heave hump jerk lift lurch pack pull rake schlepp snap tote tow transport trawl tug vellicate yank

ارجاع به لغت lug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lug

لغات نزدیک lug

پیشنهاد بهبود معانی