فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tow

toʊ təʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    towed
  • شکل سوم:

    towed
  • سوم شخص مفرد:

    tows
  • وجه وصفی حال:

    towing

توضیحات

همچنین می‌توان از hards به‌ جای tow استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    با طناب به‌دنبال کشیدن، پس‌مانده الیاف کتان یا شاهدانه، طناب، زنجیر، یدک‌کش، یدک‌کشی
  • دو، دوبار، دو قسم، دونوع، دوتا، هر دوتا
    • - Their car broke down and it was towed to the repair shop.
    • - اتومبیل آن‌ها خراب شد و آن را تا تعمیرگاه بکسل کردند.
    • - A coastguard cutter towed the crippled ship to harbor.
    • - یک قایق پاسداران ساحلی، کشتی از‌کار‌افتاده را تا بندرگاه یدک‌کشی کرد.
    • - A mother with her children in tow entered the room.
    • - مادری که بچه‌هایش به‌دنبالش حرکت می‌کردند، وارد اتاق شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tow

  1. verb pull along
    Synonyms: drag, draw, ferry, haul, lug, propel, push, trail, trawl, tug, yank
    Antonyms: push

Collocations

  • in tow

    1- درحال یدک‌کشی شدن 2- در دنبال

Idioms

  • in tow

    3- تحت سرپرستی (کسی)، زیر کنترل کسی

ارجاع به لغت tow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tow

لغات نزدیک tow

پیشنهاد بهبود معانی